آوازهاي خاموش
Labels: حزين لاهيجي, سعدي, چهارگانه
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
آواز تـيـشـه آنـشـب در هــر نــفــس فـراوان
کـو گـوش هـوشـيـاران بـر نـالـه هـاي يـاران
چشمي که نور ديدن نتواند او چه چشمي
بهتر که خشک گردد چون تشنه لب ز باران
و. يگانه
85/10/6
اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد
در دام مانده مرغي صياد رفته باشد
آه از آدمي كه تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته و او چون باد رفته باشد
از آه دردناكي سازم خبر دلت را
روزي كه كوه صبرم بر باد رفته باشد
رحمست بر اسيري كز گرد دام زلفت
باصد اميدواري ناشاد رفته باشد
آواز تيشه امشب از بيستون نيامد
شايد به خواب شيرين فرهاد رفته باشد
شادم كه از رقيبان دامن كشان گذشتي
گو مشت خاك ما هم بر باد رفته باشد
پرشور از حزين است امروز كوه و صحرا
مجنون گذشته باشد , بيداد رفته باشد
حزين لاهيجي