blog.vahidoo.com

My Photo
Name: vahidoo
Location: Shiraz, Iran

I'm not myself , myself is not me . . .

Thursday, April 29, 2004

سين



ميخوام از سکوت بنويسم
اصلا ميشه از سکوت نوشت و خوند
آره ميشه
من ميخوام امتحان کنم
هر چند که قبل از من هم خيلي ها امتحان کردن

:يه روز يه دوست از من پرسيد نظرت راجع به اين جمله چيه
سکوت متن آساني است

:گفتم
به نظر من اين يه حقيقت (است) که ما (اکثرا) خوب سکوت کردن رو بلد نيستيم
به بيان ديگه
خوب شنيدن و خوب فکر کردن و خوب تصميم گرفتن

بعضي ها ميگن بسکتباليست ها فقط کافي (است) که دست هاي قوي داشته باشن
ولي شايد هرگز به اين فکر نکردن که يه بسکتباليست به طور متوسط تو زمان بازي يک دهم زمان توپ رو تو دست داره
(ولي در تمام مدت بازي (نه دهم + يک دهم) بايد تلاش کنه و بدوه(دويدن
يعني ده دهم دويدن براي يک دهم تصاحب توپ و ارائه بهترين حرکت و بازي
فک کنم از مثال متوجه منظورم شده باشين

ما وقتي ميتونيم خوب حرف بزنيم که يک سکوت خوب (دويدن خوب ) داشته باشيم
يعني خوب فکر کنيم و گوش کنيم و سکوت کنيم تا بتونيم بهترين رو در کمترين زمان بگيم

پذيراي نظرات و پيشنهادات شما هستيم


"Silence is one great art of conversation."
ناشناس

Wednesday, April 28, 2004

سربلند



. . . خاتمي در پاسخ از ليلي نيكونظر خواست كه روبه‌رويش بايستد و چشم در چشم او قسم خورد: «به خدا من

. . . :سپاه سربلند محمد در نخستين حركت انقلابي با خون فاسد اين گروه از مفسدان زمين، ايران اسلامي را خواهد شست



"Happiness is not a destination. It is a method of life."
Burton Hills

Tuesday, April 27, 2004

ا فسا نه



يک نظر مستانه کردي عاقبت
عقل را ديوانه کردي عاقبت
با غم خود آشنا کردي مرا
از خودم بيگانه کردي عاقبت
در دل من گنج خود کردی نهان
جاي در ويرانه کردي عاقبت
سوختي در شمع رويت جان من
چاره پروانه کردي عاقبت
قطره اشک مرا کردي قبول
قطره را دردانه کردي عاقبت
کردي اندر کل موجودات سير
جان من کاشانه کردي عاقبت
زلف را کردي پريشان خلق را
خانمان ويرانه کردي عاقبت
مو به مو را جاي دلها ساختي
مو به دل ها شانه کردي عاقبت
در دهان خلق افکندي مرا
فيض را افسانه کردي عاقبت

فيض کاشاني

Monday, April 26, 2004

سلام رفيق



ديروز ما به اتفاق بر و بچ و يک دستگاه پژو به صدرا عزيمت کرديم
شايان ذکر است که دوستان عزيز خودمون هم اومدن واسه ديدن ارائه ما

آقا ما رفتيم سر کلاس وصيت و بعد پا شديم و رفتيم پيش استاد معارف
کلي هن و ون کرديم تا بالاخره رفتيم و اجازه گرفتيم از استاد که نريم سر کلاس معارف

داشتيم يه ذره تو انساني وقت تلف ميکرديم

:يه دفه يکي گفت
فک کنم دارم يه کا ري ميکنم که پشيمون ميشم
برگشتم و نگاه کردم
ديدم داره نخ دکمه لباسش رو ميکشه
گفتم : خوب ادامه نده
ديدم انگار دير شده
آقا دکمه رو کنده بودن و به من نگاه ميکردن
خلاصه
فکر 3 تا آدم متشخص مشغول حل اين مشکل شد

تو صدرا که خياطي نيست
اين وقت روز نخ و سوزن هم پيدا نميشه

نشسته بوديم دم در که به ناگاه يه قکري که در بدو امر خنده دار بود به ذهنم رسيد
رفتم و به نگهلان گفتم: آقا نخ و سوزن دارين
طرف هنگ کرد

به اون يکي نگهبان گفت

خلاصه اينکه ما نخ و سوزن گرفتيم و در يک عمليات جالب و مشکوک و اينا
دکمه رو همين جور که تنش بود دوختيم
به علت مشکلات ساختاري امکان انتشار عکس ها نيست

همين ديگه

Sunday, April 25, 2004

patmat



:)

Saturday, April 24, 2004

dariush



"The road to a friend's house is never long."
-Danish proverb

Thursday, April 22, 2004

gmail



من الان شديدا جوگير شدم چون الان از گوگل عزيز يه ايميل به حجم هزار مگابايت دريافت کردم

Wednesday, April 21, 2004

ا رديبهشت



music radios
.
راستي من خيلي وقت بود سبزي پاک نکرده بودم
اون روز بعد از مدت ها دوباره تجربه کردم
جالب اينجاس که مهارت هم مي خواد
يعني هر مدل سبزي رو بايد يه جوري پاک کني
مثلا يکيش رو بايد برگ برگ جدا کرد و يکي رو بايد با کشيدن دست(اينجوري) از بالا به پايين از شاخه جدا کرد
جالبه
.
راستي اگر کسي هنوز مشکل قيلتر داره يه خبري بده
.
:اينجا نوشته
تو نبودي
چهره ات را نگاه کردم
با چشمان بسته
، تو نبودي
حرف زدم ، حرف زدم ، حرف زدم
اما نتوانستم دهن باز کنم
تو نبودي
با دست هايم تو را لمس کردم
دست هايم به روي صورتم بود

ناظم حکمت

Sunday, April 18, 2004

dreamweaver



ای ساربان آهسته ران
که آرام جانم می رود

وان دل که با خود داشتم
با دل ستانم می رود

من مانده ام محجور از او
بیچاره و رنجور از او

گویی که نیشی دور از او
بر استخوانم می رود

با این همه بیداد او
وین عهد بی بنیاد او

در سینه دارم یاد او
یا بر زبانم می رود

او می رود دامن کشان
من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان
کز دل نشانم می رود

باز آی و بر چشمم نشین
ای دل فریب نازنین

که آشوب و فریاد از زمین
بر آسمانم می رود

ای ساربان آهسته ران
که آرام جانم می رود

وان دل که با خود داشتم
با دل ستانم می رود
. . . . . . .
take a look vv

Saturday, April 17, 2004

WHAT IS SUCCESS?



To laugh often and much;

To win the respect of intelligent people
and the affection of children;

To earn the appreciation of honest critics
and endure the betrayal of false friends;

To appreciate beauty;
To find the best in others;

To leave the world a bit better, whether by
a healthy child, a garden patch
or a redeemed social condition;

To know even one life has breathed
easier because you have lived;

This is to have succeeded.

.Ralph Waldo Emerson.
__________________

Johann Wolfgang von Goethe

"Nothing is worth more than this day."

Thursday, April 15, 2004

سعيد



سلام
امروز پنجشنبه مي باشد و فردا جمعه

اول يه مطالبي درباره مطلب ديروز
اين مکان طبق اطلاعاتي که من از آقاي دوستم گرفتم
اون قديم ها که شيراز کوچولو بوده و مثلا قصردشت يه ده بوده و اينا
يه سقاخونه بوده
که ملت ميومدن و پارچه گره مي زدن و شمع روشن مي کردن و دعا مي کردن و از اين کارا
در اين چند سال اخير حتي گفته شده که از طرف برخي مقامات دستوراتي مبني بر تخريب داده شده
خلاصه اينکه اينجا ديگه ما اثري از سقاخونه نمي بينيم
چون پس از اينکه باغهاي اطراف فروخته شده ، صاحب باغ همه چيز رو خراب کرده
و حتي يه در که مدت ها مردم به ياد اون سقاخونه ، جلوش شمع روشن مي کردن هم خراب شد و با گچ و سنگ و سيمان پوشيده شد
نکته جالب اينکه حتي ديوارهاي کنار در و کلا ديوارهاي اون باغ رو جوري بازسازي کردن که نشه تو طاقچه پايين ديوارها شمع گذاشت
مردم مدت ها زير يه در ديگه شمع گذاشتن
نا اينکه صاحب باغ اصلا اومده ديوار رو برداشته وديوار آجري کشيده و عقب نشيني هم کرده و در فلزي کار گذاشته
حالا اين عکس مربوط به شمع هايي بود که ملت دو طرف محل عقب نشيني کار گذاشتن

يادتونه قبلا نبوي يه ستون داشت به نام
چهل سال بعد در چنين روزي
ببينيد

يه خبر جالب هم از سخنان يه نماينده مجلس
بابا تو ديکه کي هستي

اين دوتا رو هم ببينيد
(يکيش که از سير تا پياز درباره دوربين ديجيتال و يکيش هم عکس هاي زيبا داره(بعيده ايراني باشه

با توجه به وبلاگ نويسي دو سوپرانو گرانقدر
و اينکه تجارب يه وکاليست خيلي ارزشمند مي باشد
و اينکه مطالب خيلي خوشکل بود اين وبلاگ آموزشي رو خدمتتون معرفي مي کنم

Wednesday, April 14, 2004

تب



سلام
اميدوارم خوب و خوش و سلامت باشين
اين کما هم اينقدرا ارزش نداره که در موردش زياد حرف بزنم

ما تو شيراز يه جا داريم که تا اونجا که من مي دونم
من دقيق نمي دونم
بهش ميگن امامزاده کامبيز
(الان به من گفتن قبلا سقاخونه بوده)
علت نامگذاري اينه که ميگن اين امامزاده ساختگي مي باشد و دخترا و پسرا الکي اونجا جمع مي شن
ولي من فک کنم جدا يکي اونجا باشه
چون حتي آدم بزرگا هم شمع روشن مي کنن
گفتم که
سقاخونه بوده
قبلا يه در اينجا بود
در رو کندن
ملت يه در ديگه نزديکش پيدا کردن
تا اينکه اصلا صاحب باغ ديوار کشيد و الان اينجوريه
1
2


راستي به اين آلبوم ما هم سر بزنيد
من تقريبا روزي يه عکس اونجا قرار مي دهم

ديروز رفتم دانشگاه و ديدم اين ديوارها کم کم داره ميشه لينکدوني
جالب بود
3
هوس کردم خودم هم با ماژيک بنويسم

Tuesday, April 13, 2004

سعدي



اين فيلم واقعا چي مي خواد بگه؟
H
معلوم نيس مي خواد سياسي باشه؟کمدي باشه؟اجتماعي باشه؟
صرفا يه سري چيزا که مشتري جلب ميکنه رو دور همديگه چيده
من به خاطر موسيقي فيلم واقعا نمي دونم چي بگم

Monday, April 12, 2004

where is fast horse?



من يه جورايي هستم
نمي دونم چي بگم

خيلي حرف دارم ولي
مثلا اين مدت که اومدم اين جملات قصار رو پيدا کردم
ديدم هرچي من مي خوام بگم اينا يه جورايي بهترش رو گفتن

اين روزا زندگيم شده
دفتر ، دانشکده ، تمرين ، خواب
جالبه
دچار تکرار شدم

پريروز
city of angels
رو ديدم ، خوشکل بود
خيلي وقت بود فيلم خوب نديده بودم

امروز 2تا آدم خوب هم پيدا کردم
خانم خوش خوان و آقاي خوب

چقدر بده که يکي کيبورد رو از آدم بگيره ، اونم واسه ميکروفن
مرگ بر مزاحم

Saturday, April 10, 2004

-Elbert Hubbard



"A friend is one who knows you and loves you just the same."

Thursday, April 08, 2004

تعطيلات سگي




من بنده آن دمم که ساقي گويد
يک جام دگر بگير و من نتوانم

Wednesday, April 07, 2004

ماکاروني ، سياوش قميشي ، مولانا



شايد فک کنين تصميم گرفتم عنوان بي ربط انتخاب کنم
نه
اصلا
من در حال خوردن ناهار/صبحانه ماکاروني، داشتم سياوش قميشي گوش مي دادم و دنبال شعراي مولوي به فارسي و انگليسي مي گشتم
در ضمن داشتم چت هم مي کردم ، فکرم هم به اين بود که اگه شد پيداش کنم که با رضا و سعيد و ممد بريم سينما
کما
يه بار ديدمش
جالب بود

...

من موندم اين آرم کجاش شبيه الله هست؟

اين خبرها هم جالب بودن
. l
. ll

...

يه نفر هست که غزل ميگه
به سبک حاقظ
The Ghazals of An'ahad




THE SPIDER


About our state, whether winding or unwinding fate, who knows?
The spider swings in his own web while his bellyache grows.

Did he eat a boll weevil or has he been digesting his own web?
The spider knows something is wrong, when silk no longer flows.

With eight legs to stand on, is it not possible to disguise a bad leg?
Between winding and unwinding, one just spins round in sun glows.

The spider wonders at the intricacy of the pattern he has spun.
Framed by those transparent threads are rectilinear cameos.

That lucent net of glistening early dew reflects the morning light.
One can almost see elves and fancies in nearly tangible rainbows.

Everyday he repairs his web like a conscientious fisherman his net.
A web for bugs, a net for fish, but for the love of God, who knows?

A spider should not be found caught in his own web, like this one.
No one will never unwind the strands of fate this way, God knows

Tuesday, April 06, 2004

basic base




در راستاي اينکه ما ديروز يه سري فرمايشات کرديم و الان اومديم که پاسخي بديم به درخواست دوستان علاقه مند به علم کلمات قصار و ترجمه و وحيدوو
يه جورايي تفسير و تعديل و تحليل و تحريف هم مي کنيم که به بزرگواري خودتون مي بخشين
پذيراي انواع نظرات انتقادي و پيشنهادي و ايرادي و ابهامي هم هستيم
مشتاقانه

من ديگه اونا رو دوباره نمي نويسم
:اولي که از انيشتين هست ميگه
نه هر آنچه شمردني است ، شمرده مي شود و نه هر آنچه شمرده مي شود ، شمردني

:دومي که از چرچيل هست ميگه
دروغ نصف دنيا را مي گردد پيش از آنکه حقيقت فرصت پيدا کند شلوارش را بپوشد

:پيکاسو هم يه ادعا داره
به من يه موزه بدين ، منم پرش مي کنم

:افلاطون
افراد خوب نيازي به قانون ندارند که مسووليت رفتار را به آنها يادآوري کند،در حالي که بدها راهي براي دور زدن قانون خواهند يافت

:ناپلئون
هرگز وقتي دشمنت اشتباه مي کند مزاحمش نشو

:اديسون
من شکست نخوردم ، من فقط 10000 راه پيدا کردم که کار نمي کند

:راکفلر
دوستي که در تجارت بدست آيد(يا بر پايه تجارت) بهتر است از تجارتي که بر پايه رفاقت بنا شود

:انيشتين
مسئله اي (مهم) که با آن مواجه مي شويم ، در همان سطحي از تفکر که آن مسئله ايجاد شده قابل حل نيست

تنها آدم زنده بين اينا
:کسينجر
نکته جالبي که پس از معروف شدن(1) وجود دارد اين است که هرگاه افراد را خسته کني(حوصله سر رفتگي) آنها فکر مي کنند اين اشتباه آنهاست

:گاندي
افرادي هستند آنچنان گرسنه که خدا نمي تواند بر آنان متجلي شود مگر در قالب يک قرص نان

:چرچيل
وقتي مجبور مي شوي کسي را بکشي ، اينکه مودب باشي ذره اي نمي ارزد

:آلبرت انيشتين
همه چيز را تا آنجا که ممکن است آسان کن ، اما نه آسانتر
اگر کسي رو اين نظري داره خوشحال مي شم بشنوم

:کندي
دشمنانت را ببخش ولي هرگز نامشان را فراموش نکن


{1}:celeb(famous man and woman often in music,cinema such az singer and musicians,models,any mankind that u know more than others)

Monday, April 05, 2004

کلمات



من خيلي دنبال جملات آدم هاي مهم مي گشتم
از جملات کوتاه و خوشمزه
امروز چندتا چيز خوشکل يافتم
يکيش چيزايي هست که آدماي مشهور تو لحظه مرگ گفتن
يه جا ديگه هم يه مشت از جملات و نظرات

هرکي نظري رو هر کدوم داره برامون بفرسته

"Not everything that can be counted counts, and not everything that counts can be counted."
- Albert Einstein (1879-1955)

"A lie gets halfway around the world before the truth has a chance to get its pants on."
- Sir Winston Churchill (1874-1965)

"Give me a museum and I'll fill it."
- Pablo Picasso (1881-1973)

"Good people do not need laws to tell them to act responsibly, while bad people will find a way around the laws."
- Plato (427-347 B.C.)

"Never interrupt your enemy when he is making a mistake."
- Napoleon Bonaparte (1769-1821)

"I have not failed. I've just found 10,000 ways that won't work."
- Thomas Alva Edison (1847-1931)

"A friendship founded on business is better than a business founded on friendship."
- John D. Rockefeller (1874-1960)

"The significant problems we face cannot be solved at the same level of thinking we were at when we created them."
- Albert Einstein (1879-1955)

"The nice thing about being a celebrity is that if you bore people they think it's their fault."
- Henry Kissinger (1923-)

"There are people in the world so hungry, that God cannot appear to them except in the form of bread."
- Mahatma Gandhi (1869-1948)

"When you have to kill a man, it costs nothing to be polite."
- Sir Winston Churchill (1874-1965)

"Make everything as simple as possible, but not simpler."
- Albert Einstein (1879-1955)

"Forgive your enemies, but never forget their names."
- John F. Kennedy (1917-1963)


اونا که موقع مردن گفتن باشه واسه يه روز ديگه که چيزي واسه گفتن نداشته باشم

Sunday, April 04, 2004

درس



به نظرتون تو اين بارون من به دانشگاه ميرسم
روز اول

زير باران بايد رفت

Saturday, April 03, 2004

dance




?

Thursday, April 01, 2004

عکا سخونه



ما قراره از اين به بعد يه مشتي عکس تو قسمت " نمايشگاه " قرار بديم
که بيشتر شامل عکسهايي که خودمون مي گيريم ميشه
البته همه عکس ها رو براتون نمي فرستيم
چون مورد داره
ولي از هرچي خوشمون بياد مي فرستيم براتون
درباره عکس ها تظر هم مي تونين بدين
هم اينجا هم همونجا که عکس ها رو مي بينين

مي دونين نمايشگاه کجاست؟
همون چشم که بالاي صفحه هست و هميشه ناظر بر نوشته هاي ماست
(بالا سمت راست)

راستي ، 13 به در خوب بود
من که خونه موندم