بشنو ، بشکن ، باده بنوشان
سحر به بوي نسيم ات به مژده جان سپرم
اگــر امـان دهــد امـشـب فــراق تـا ســحـرم
چـو بگـذري قـدمـي بـر دو چـشم مـن بگـذار
قـيـاس کـن کـه مـن ات از شـمـار خـاک درم
اديب پيشاوري
پـا بـر سـر مـن بـنـه ربـابـي
بردر ز دل اين زمان حجـابي
جان بسته لطف شد کجايي
بشکن همه خم تو جان آبي
و. يگانه
85/8/11
در شکنيد کوزه را پاره کنيد مشک را
Labels: اديب پيشاوري, مولانا, چهارگانه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home